گام به گام با گفتمان سیاسی روز ایران از رادیو فرهنگ این هفته بخش سوم انفعال سیاسی در جامعه ایران،سیاست زدگی،سیاست زدایی . تهیه و اجرا سارا فرزاد

درودوعرض ادب دارم خدمت  شما عزیزان درهرجایی که شنونده صدای ما میباشید   امروز بار دیگر با من خواهید بود با مبحث مهم سیاست زدگی  تاریخی ایرانیان، در دو برنامه پیشین به بیان مفاهیم سیاست زدگی سیاست زدایی وانفعال سیاسی پرداختیم وامروز بررسی می کنیم موضوع انفعال سیاسی تاریخی ایرانیان را در این راستااز نظرات برخی از اساتید جامعه شناسی سیاسی  داخل وخارج از کشور نیز بهره برده ایم با من سارا باشید در دقایق پیش رو

جامعه شناسان سیاسی  معتقدند، انسان ایرانی انسانی سیاست زده است که سیاست را عامل اصلی ناکامی ها و کامیابی های خودش می شمارد.برخی از روشنفکران حوزه ی سیاسیت واجتماع سیاست زدگی را پیوند توهم آمیز همه امور جامعه به سیاست می داند. انها معتقدند سیاست زدگی به این معنا در جوامع مدرن و دموکراتیک جهان غرب، اکنون دیگر چندان رایج نیست ولی در ایران، چنین پدیده ای هنوز با شدت و حدت وجود دارد.درآمدهای نفتی، میل به تصدی گری دولت در تمامی حوزه های جامعه و رابطه متناقض مردم و دولت در ایران معاصر ونیز تئوری امت اسلامی به جای ملت ایران وپایبندی به فرضیه موهوم امل القری اسلامی بعد از انقلاب بهمن ۵۷ را علل اصلی سیاست زدگی جامعه ایران برشمرده می شود.
جامعه ایران جامعه ای است که از دل یک انقلاب بزرگ اجتماعی بیرون آمده است. جوامع بیرون آمده از دل انقلاب ها، موقعیت اجتماعی مشابهی دارند. از این موقعیت می توان به عنوان یک موقعیت پساانقلابی یاد کرد. در این موقعیت، حوزه سیاسی، معمولاً تاثیر بسیار زیادی بر سایر حوزه ها دارد.
همه مسائل در چنین جوامعی، سیاسی است.  از این پدیده به عنوان سیاست زدگی یاد می شود. سیاست زدگی لزوماً آشنایی با سیاست یا داشتن علاقه و دغدغه سیاسی نیست. به هر حال استناد به سیستم های فرهنگی متفاوت از سیستم فرهنگی یک جامعه خاص، امری است با دقت بسیار زیاد صورت گیرد. ارسطو که انسان را جانوری سیاسی می دانست، اشاره به سیستم یونانی دارد که سیاست یا پولیس در یک سیستم شهری کوچک با دموکراسی ای با هرمی بسیار کوتاه در جریان است؛ دموکراسی ای که مبتنی بر یک سیستم الیگارشیک است که روسای قبیله ها در آن محوریت داشتند. این دموکراسی با دموکراسی دوران جدید کاملاً متفاوت است؛ زیرا در یونان باستان نه زنان حق دخالت در امور سیاسی را داشتند و نه بردگان . این ها اکثریت افراد جامعه را تشکیل می دادند. سیاست در سیستم های فرهنگی متفاوت، معانی گوناگونی دارد. سیاست در کشور ما، تحت تاثیر روندهایی است که پس از جنگ جهانی دوم در جهان سوم حادث شد؛ یعنی فرایند ساخته شدن دولت های ملی و ملت ها
فرایند دولت سازی و ملت سازی در ایران، پس از مشروطه شروع شد. جامعه ایران از حیث نسبتش با سیاست، موقعیتی بسیار آسیب زا دارد. این موقعیت نیازمند آسیب شناسی است. عقلای سنتی ما، متاثر از ارسطو، انسان را حیوانی سیاسی می دانستند و عامه مردم ایران نیز، متاثر از آموزه های اسلامی، اهتمام به سیاست را وظیفه یک مسلمان می دانند. از دل این دو نگاه، ضرورت سیاسی بودن تک تک انسان ها استخراج می شود. خیلی از کسانی که در ایران درباره مفهوم سیاست حرف می زنند، سخن شان مبتنی بر نوعی پیوستار مفهومی سیاست است که عملاً وجود خارجی نداشته است. دولت ملی به عنوان یک مفهوم کاملاً غربی وارد ایران می شود. سیاست به معنای مدرن کلمه، شهر مدرن صنعتی است که کنشگرانش به سیستم سازمان دهنده اش مشروعیت می دهند. اما سیاست به معنای باستانی کلمه، یعنی دخالت در امر عمومی. بین این دو معنا از مفهوم سیاست، گسستی کاملاً معنادار وجود دارد. سیاست در مفهوم مدرن لزوماً به مفهوم شهر بازنمی گردد. روم و یونان باستان مبتنی بر سیستم های شهری بودند. یعنی یک شهر چند شهر دیگر را تابع خودش می کرد و به تدریج سرزمینی بزرگ و یا حتی یک امپراتوری شکل می گرفت..
 امروزه مردم جوامع غربی فهمیده اند که سیاست چیزی بیش از این است. ” نمایشی شدن ” و مناسکی شدن عمل سیاسی، در طول سی چهل سال گذشته، مردم جوامع مدرن را به شدت نسبت به قدرت و ابزارهای ضد قدرت، مثل سندیکاها، بی اعتماد کرده است  اما مفهوم  سیاست زدگی در ایران این معنا را به ذهن متبادر می کند که همه چیز به صورت توهم آمیزی به سیاست وصل می شود. اگر امری خوب پیش برود و یا بد پیش برود، در هر صورت منشایی سیاسی برای آن در نظر گرفته می شود. البته این انتقاد من به این معنا نیست که مشکلات و موفقیت های ما ریشه سیاسی ندارند بلکه به این معناست که ریشه های سیاسی، نه الان و نه قبلاً، هیچ گاه توضیح دهنده کل قضیه نبوده اند. برخی معتقدند سیاست یک تولید اجتماعی است.
مردم ایران علیرغم انتظارات زیادی که از سیاست دارند، بدبینی زیادی هم به سیاست در ایران دارند. یعنی هم دچار سیاست زدگی به معنای مد نظر شما هستند و هم مثل مردم جوامع دموکراتیک غربی، به سیاست بی اعتمادند. بله، علت این امر در رابطه متناقضی است که بین مردم و دولت وجود دارد. ایران جزو کشورهایی است که از قدیم دولت و سیستم مرکزی ای داشته که سازماندهی جامعه را به عهده داشته است. دولت به مردم خدماتی می داد و مردم هم در جنگ ها به کمک دولت می شتافتند. بنابراین رابطه سیاسی برای مردم ایران یک رابطه بیگانه نبود ولی در عین حال وقتی دولت مدرن وارد ایران می شود، نوعی اختلاط بین دولت باستانی و مدرن در ذهنیت مردم ما شکل گرفته و نیازمند آسیب شناسی خاص خودش است. رابطه مردم ما با دولت، رابطه عشق و نفرت است
مردم ما از یک طرف همه چیز را از دولت می خواهند و از سوی دیگر، دولت را مسئول همه مشکلات خود می دانند. مردم ایران عامل اصلی فقر و رشد اقتصادی را دولت می دانند نه کم کاری خودشان. اما از سوی دیگر به شدت از فراوانی تعطیلات استقبال می کنند. سیستم تعطیلات در ایران سیستمی غیرعقلانی است. من شخصاً هیچ کشوری را در جهان مدرن نمی شناسم که این همه روز تعطیل داشته باشد. البته در جوامع روستایی باستانی چنین نمونه هایی داشته ایم ولی در جوامع مدرن صنعتی، این همه تعطیلات در سال عجیب است. مردم ما از یک طرف می خواهند دولت برای آنها همه کار بکند و از طرف دیگر، به شدت از دولت فاصله می گیرند و دولت را چیزی جدا از خودشان می دانند
اینکه مردم ما همه چیز را از دولت می خواهند مصداق سیاست زدگی است  گرچه به نظر می رسد ناشی از انفعال نباشد  ولی در همان چرخه سیاست زدگی قرار می گیرد. این ویژگی علل تاریخی و درازمدت  ندارد. البته علل تاریخی و فرهنگی درازمدت هم در این میان نقش دارند ولی علت اصلی، درآمد نفتی ماست. از زمانی که نفت به عنوان ثروتی ملی به دست دولت ایران می افتد، یعنی در ۶۰ سال گذشته، هشتاد درصد درآمد کشور ما درآمد نفتی بوده است. یعنی ما عملاً بخش خصوصی در جامعه مان نداریم. تمام منابع در دست دولت است. در چنین جامعه ای، شما هر جا که بروید با دولت مواجه می شوید. خصوصی سازی در این جامعه معنا ندارد زیرا همه در دایره دولت قرار دارند
 درآمد نفتی یکی از مبانی سیاست زدگی در ایران است. . درآمد نفتی، سیستم اجتماعی را از کار اجتماعی به عنوان منبع معاش اجتماعی معاف کرده و آن را به سیستم سیاسی وابسته کرده است. یعنی همه باید کارمند دولت باشند. در آمریکا هم دولت ضعیف نیست ولی چون همه کارمندان، کارمند دولت نیستند، دولت آمریکا نمی تواند رابطه ای آمرانه با مردم این کشور داشته باشد..
واما پس از انقلاب  انچه مزید برعلت های دیگر هم شد تئوری امت به جای ملت است رهبران ایدیولوژیک ایران طی چهار دهه گذشته با فرضیه موهوم امت اسلامی به جای ملت ایران همواره کوشیده اند بخش هنگفتی از سرمایه های ایران را صرف پروژه های توسعه اسلام کرده وبه اصطلاح خود ام القری اسلامی ایجاد کنند این دیپلماسی از ریشه فاسد چهار دهه است که مردم ایران را روز به روز با بحران های فقر فساد بیکاری وفروپاشی ارزشی روبه رو کرده است مردم شاهد فساد خانواده مدیران در خارج از کشور هستند  شاهد کمک های هنگفت به کشورهای به اصطلاح مسلمان فقیر هستند در حالیکه خود با انواع واقسام بحران ها دست به گریبان هستند مردم اگاه ونجیب ایران امروز بیش از هر زمان خسته از سیاست وبازی های سیاسی امروز در انفعال گریز از انقلاب تن به هر اتفاقی می دهند بی انکه بدانند این بی تفاوتی  مرگ مغزی حکومتی فاسد را طولانی تر می کند دوستان عزیز شنونده به پایان  برنامه رسیدیم تا گفت وشنودی دیگر در پناه حق

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید

هجده − سه =