نامه ای از سعید شیرزاد از زندان رجایی شهر کرج

 

سعید شیرزاد، جزو ۵۳ زندانی سیاسی است که از سوی مسؤلین زندان به بند فوق امنیتی سالن ۱۰ و شرایط غیرانسانی و تحقیرآمیز این بند در زندان گوهردشت (رجایی‌شهر)، منتقل شده است نامه ای نوشته است که نسخه ای از آن در اختیار رادیو فرهنگ قرار گرفته و متن کامل آن در ادامه می آید:

به صلیب صدا مصلوبم ای دوست

تو گمان مبری مغلوبم ای دوست!!

شرف نفس من اگر شد قفس من

به سکوت تن ندادم تا نمیرم بی کفن…

۳۹ روز از هجوم مغول وار گارد زندان گوهردشت به سالن ۱۲ گذشت

هجومی وحشتناک تر از ۲۸فروردین…

در یکشنبه ی سیاه، ۸مرداد ۹۶ با حضور رییس زندان و رییس حفاظت و رئیس بازرسی و نیز حضور رئیس سازمان زندان ها، زندانیان سیاسی، امنیتی و عقیدتی با لباس خواب به سالن۱۰ منتقل شدند و در پی اعتصاب جمعی این زندانیان، سه روز بعد، چهارشنبه ی سیاه دیگری در تاریخ ثبت گردید.

وقتی گارد سیاه پوش ویژه اعدام ۱۱زندانی را با دست بند قپانی و چشم بند به انفرادی منتقل کردند و ساعت ها همانگونه در انفرادی نگه داشتند و این انفرادی ۱۳روز به طول انجامید.

در پی این انتقال مغول وار، اموال شخصی زندانیان مصادره و تخریب گردید.

و ۳۹روز است که دارایی این زندانیان دو پتوی سربازی می باشد.

سخن از گلایه ها نیست که پس از چهارشنبه سیاه، تعدادی از زندانیان جلویِ رئیسِ زندان سر خم کرده بودند که منتقل شدگان به انفرادی، نگذاشتند آنها غذا بخورند.

سخن از مفت خوران فرصت طلبی نیست که با دیدن گارد، خود را خراب کردند و در غیبت انفرادی رفتگان، به هم بندیانشان پشت کردند و سکوت پیشه کردند…؛ آن هم با این شرایط سالنی که بعد از ۳۹ روز هیچگونه تهویه ی هوایی ندارد و امکانات بهداشتی آن صفر مطلق است و حتی یک روز آب گرم نداشته است و وضعیت آن اسفناک تر از هر تصوری است. به گونه ای که با تصور آن، آشوویتس و گوانتانامو رو سفید می شود…

سخن از گرسنگیِ اجباری ۳ روز نشده ی آنانی نیست که کاغذ در جیب رییس زندان گذاشته و خود و هم ردیفانشان را تبرئه کردند.

سخن از بستن آب آشامیدنی بر زندانیان هم نیست.

سخن از این است که اگر ذره ای کمتر از بند انگشت، غیرت و شرافتِ عادل نعیمی، محمد امیر خیزی، محمد نظری و رضا اکبری منفرد در دیگر زندانیان نهفته بود بی شک زندان و زندانبان خرد و خاکستر می شد.

سخن از تنها ماندن اعتصابی ها پس از گذشت بیش از یک ماه نیست…

باز هم سخن از گلایه نیست، آن هم از همانان که در پی جاودانه شدن رفیق همیشه سرخِ توده (مرگ شاهرخ زمانی)، شادی و پایکوبی کردند…

**

در ۳۹مین روز اعتصاب غذا،سخن خواهش که نه، بلکه التماس از شما یاوران همیشه مومن ناشناخته است؛

التماس کمک کردن برای محمد نظری که در ۲۴سال زندانش، پدر و مادر و برادری برایش نمانده است.

او که در ۳۹مین روز اعتصابش تنها خواسته اش اعمال ماده ۱۰ آئین دادرسی است.

ماده ای که بر مبنای آن، او و دیگر محکومین محاربه ای از اردیبهشت۹۲ آزاد می شدند.

ماده قانونی که اگر اعمال شود فقط از این سالن ۱۶ نفر جایشان هر جایی است غیر از زندان.

محمد نظری را فراموش نکنید، که امیدمان برای آزادی اش شما یاران ناشناخته هستید.

فراموشش نکنید که در میان اعتصابیون اولویت مطلق است و بس….

یا مرگ یا پیروزی

زنده باد سوسیالیسم

زنده باد برابری

سعید شیرزاد

زندان گوهردشت

۱۳۹۶/۶/۱۵

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید

دوازده − یازده =