شاهنامه و گرانمایگان سخنور برنامه اى از رادیو فرهنگ ،این هفته بخش چهارم «بانوگشسب نامه» تهیه و اجرا سعید اوحدى

همراه  با درود و مهر: در سلسله گفتارهاى “شاهنامه و گرانمایگان سخنور”  منظومه ى شیوا و دلنشین « بانو گشسب نامه » را  براى دوستان گرامى پیشکش آورده ام این منظومه از شاعر گمنامى میباشد که با تلاش دکتر “روح انگیز کراچى” تصحیح و بچاپ رسیده است ،این هفته در بخش چهارم  داستان به هنگامى رسیدیم که پهلوانان ایرانى در بزمى که  کاوس شاه فراهم آورده پس از میگسارى و با شنیدن وصف زیبایى بانو گشسب هرکدام از پهلوانان خود را شایسته همسرى با وى میدانند و چون از باده مست شده اند با یکدیگر به نزاع میپردازند و دست به سلیح نبرد مى برند، تا اینکه کاوس که ناتوان از میانجیگرى میباشد پیکى را به نزد رستم میفرستد و میخواهد که به سرعت خود را برساند که بخاطر دخت وى غوغایى بر پا شده است و هنگامیکه رستم از راه میرسد بانگ و فریادى بر مى آورد که گویى اسرافیل در صور خود دمیده و سپس میخواهد در آزمونى شرکت کنند و هر که سربلند بیرون آمد داماد وى خواهد شد ، هفته آینده داستان را ادامه خواهیم داد. درربرنامه پیش اشاره داشتیم که بانو و فرامرز به توران زمین میروند و پیران ویسه پهلوان خردمند و صلح دوست تورانى به پیشواز آنها میرود و بر رستم درود میفرستد ، فرزند افراسیاب که شیده نام داشته  همراه پیران بوده و با دیدن بانو گشسب عاشق وى میشود در ادامه داستان بانو گشسب فرستاده عاشق خود را درس بزرگى میدهد که براى همیشه شیده از عشق و عاشقى دست میکشد . این داستان شرح پهلوانى و خردمندى دخت رستم میباشد که بانو گشسب نام دارد ، فروغ درخشنده اى که داراى اسب نرینه میباشد و اوست که هنگام زاده شدن فرامرز ، پروش و آموزش وى را بخواست پدرش رستم بعهده میگیرید ، در  بخش نخست بیشتر آشنا شدیم با پیشگفتار این نامه که خانم کراچى نوشته اند و اینکه بدانیم این کتاب داراى ٢٢٣ صفحه و ١٣٠٠ بیت میباشد ، آشنا خواهیم شد که روایت اساطیرى چه پیامى دارند،  بویژه اینکه با حماسه در پیوند قرار گرفته شده باشند و بخواهد  ژرفاى فرهنگ کهن یک سرزمین را که دچار فراموشى شده یا از هویت خود دور مانده باشد آشکار نماید، با چنین بینش و انگیزه اى است که منظومه زیباى بانو گشسب نامه یک منظومه حماسى است که محتواى آن حکایت از زندگى بانو گشسب دارد ، در بخش دوم زال پدر بزرگ بانوگشسب و فرامرز به رستم پند میدهد که مراقب فرزندان خود باش و اکنون این دو جوان به خاک توران وارد شده اند و همه روز بدنبال شکار و بزم هستند و میتواند برایشان خطرناک باشد ، رستم با لباس مبدل و نقاب بسته بگونه اى که وى شناخته نشود به زور آزمایى فرزندان میرود و در نبردى ناخواسته قرار میگیرد و متوجه میشود زور و بازوى دخترش بانو بسیار فراتر است از آنچه که فکر میکرده ، ادامه داستان شورانگیز و دلنشین “بانو گشسب” را در بخش چهارم  همراه با یکدیگر میشنویم

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید

چهار × چهار =