گام به گام با گفتمان سیاسی روز ایران از رادیو فرهنگ ،تهیه و اجرا “سارا فرزاد”این هفته بخش نخست زوال جنبش حق طلبى زنان در عصر رضا شاه پهلوى

دوستان وشنوندگان محترم سلام وعرض ادب بنده را پذیرا باشید همانطور که اطلاع دارید مدتی است برنامه گام به گام با گفتمان سیاسی روز ایران به سیر تاریخی جنبش حق طلبی زنان ایرانی می پردازد در چند برنامه گذشته به جنبش حق طلبی فمنیست های مشروطه خواه پرداختیم همان ها که اولین جرقه های برابری خواهی زنان را در ایران زدند   وبه راستی جنبش زنان چگونه در ایران شکل گرفت و توانست زنان را از کنج اندرونی‌ها به مدرسه و دانشگاه بفرستد؟ زنان ایرانی چطور حق رأی گرفتند، و چرا پس از پیروزی در تغییر دادن بخشی از قوانین نابرابر، همه‌ی دستاوردها را به یک‌باره از دست دادند؟ در این مجموعه برنامه ها، با مرور تاریخ جنبش زنان در ایران، به جست‌وجوی پاسخ‌هایی برای این پرسش‌ها می‌پردازیم وپی می گیریم ادامه  سیر تاریخی جنبش زنان ایران را در دوره رضا شاه پهلوی با من سارا باشید در دقایق پیش رو

در سال ۱۳۰۴، هنگامی که رضا شاه پهلوی، با انحلال حکومت قاجار، قدرت را در دست گرفت، از دست کم ۲۶ انجمن زنانی که در دوران پس از مشروطه تشکیل شده بودند، فقط «جمعیت نسوان وطن‌خواه» در تهران و جمعیت «پیک سعادت نسوان» در رشت فعال بودند. یک سال بعد، شماری از اعضای جوان و رادیکال‌ترِ جمعیت «نسوان وطن‌خواه» انشعاب کرده و جمعیت «بیداری زنان» را با خط مشی کمونیستی و با هدف مبارزه با بی‌سوادی زنان راه‌اندازی کردند. در سال ۱۳۰۶ نیز «جمعیت انقلاب نسوان» در شیراز از سوی دختر ۱۸ ساله‌ای به نام زندخت شیرازی راه‌اندازی شد و تلاش برای رفع حجاب را سرلوحه‌‌ی فعالیت‌هایش قرار داد – دو انجمنی که عمری کوتاه داشتند و بعد از یکی دو سال از سوی حکومت منحل شدند.

در همان روزها بود که خدیجه افضل وزیری، از نخستین معلمان مدارس دخترانه پس از مشروطه، در پاسخ به خبرنگار یکی از «جراید خارجه» درباره‌ی «ترقیات نسوان ایرانی»، شرح مبسوطی از وضعیت زنان و انجمن‌های زنان ارائه داد. خبرنگار خارجی می‌خواست بداند که زنان ایرانی «محفل‌شان کجاست؟ میتینگ‌شان در چه مکان و انجمن‌شان در چه محل می‌باشد، و مرام‌شان چیست؟ در چه خط و مشی‌ای فعالیت می‌کنند؟ به دولت و مجلس شورای ملی چه پیشنهادی کرده و یا می‌کنند، و برای انجام آن و به دست آوردن حقوق حقه و مشروع خود چگونه فداکاری می‌کنند؟»]

خدیجه افضل وزیری در مقاله‌ای که اردیبهشت ۱۳۰۹ منتشر شد، در پاسخ به او نوشت: «‌محترماً، خاطر مخبر خارجه را با کمال اطمینان مستحضر می‌دارم که اگر هزار سال دیگر هم در ایران بماند، کوشش ایشان در این موضوع بی‌فایده است و با دست خالی مراجعت خواهد کرد. برای این که از دولت سرِ چادر و دولت سرِ آقایان سابق که مربی ما بودند، هیچ‌کس نمی‌تواند خبری از ما پیدا کند. ما نه انجمن آبرومندی داریم که در هفته دو روز اقلاً در آن جمع شده، گوش به معایب خود دهیم، و نه میتینگ … داریم که اشخاص چیزفهم با زبان ساده … عیب‌های ما را گفته، و راه نجات برای ما جسته و انرژی در ما تولید کنند. هیچ وقت عده‌ی جمعیت یک‌جای ما از ۲۰ نفر تجاوز نمی‌کند … مجالس ورزش و موزیک هم که باعث شادی روح بیچاره‌ی توسری‌خورده‌ی ما است، خلاف شرع و قانون است.»]

در سال‌های نخست حکومت رضا شاه، اکثر انجمن‌ها و نشریات زنان پشتیبان اصلاحات او بودند و حتی برخی همچون «جمعیت انقلاب نسوان» در مرام‌نامه‌شان بر طرفداری از سلطنت پهلوی تأکید کرده بودند؛ اما چنان که هایده مغیثی نوشته: «رضا شاه حتی تحمل فعالیت زنانی را نیز که بر اصلاحات او صحه می گذاردند، اما خواستار تغییرات اساسی‌تر بوده و بعضی سیاست‌های دولت را تأیید نمی‌کردند، نداشت.» صفیه فیروز، که سال‌ها بعد در اوایل دهه‌ی ۱۳۲۰ «حزب زنان» را بنیان نهاد، در توضیح شرایط کار برای گروه‌های مستقل زنان، می‌گوید: «در زمان رضا شاه که ما نفس نمی‌توانستیم بکشیم. ما یک مدت آن‌موقع کار پیشاهنگی دخترها را شروع کردیم. دخترها در خانه‌ی ما جمع می‌شدند و یک معلمی می‌آمد درس‌ می‌داد به‌ آن‌ها که چطور به کمپ بروند. اما بعد از مدتی دولت این کار را از دست ما گرفت و خودش پیشاهنگی درست کرد، و من دیدم که در این دوره من شخصاً نمی‌توانم کاری کنم]

در شرایطی که هرحرکت مستقلی به شدت کنترل می‌شد، «جمعیت نسوان وطن‌خواه» تنها سازمان زنانی بود که توانست توانایی سازمان‌دهی خود را در طولانی مدت نشان دهد. این جمعیت طی ۱۰ سال فعالیتش توانست با سازمان‌ دادن جلسات سخنرانی، تظاهرات اعتراضی، جمع‌آوری نامه‌های سرگشاده، گرد‌آوردن گروه‌های زنان در مواقع لازم، و ملاقات زنان با روحانیون و بیان انتقادها و اعتراض‌‌هایشان، به دنبال طرح خواسته‌های زنان باشد. «نسوان وطن‌خواه» همچنین با ارسال عریضه‌ای به مجلس شورای ملی خواهان تصویب قوانینی برای ممنوع کردن ازدواج دختران زیر ۱۶ سال و اجباری شدن ‌معاینه‌ی تشخیص سلامت زن و مرد قبل از ازدواج شده بود]

جمعیت «نسوان وطن‌خواه» علاوه بر فعالیت‌هایش در داخل کشور، ارتباطاتی نیز با فعالان جنبش زنان در کشورهای دیگر برقرار کرده بود.

خدیجه مقدم، یکی از زنانی که در دوره‌ی رضا‌ شاه به مدرسه رفت و پس از آن معلم شد، فعالیت‌های جمعیت «نسوان وطن‌خواه» را این‌گونه به یاد می‌آورد: «خانم مستوره افشار دخترخاله‌ی من بود … او جمعیت نسوان را اداره می‌کرد. آن‌جا راجع به خانم‌ها که باید پیشرفت کنند، خانم‌هایی که حتی بلد نبودند زندگی کنند، راجع به معلومات‌شان، درس‌شان، پیشرفت‌شان، همیشه صحبت می‌کردند … خانم هاجر تربیت صحبت می‌کردند راجع به زنان امروز، که زنان این کار را بکنند تا پیشرفت کنند و بدون درس و مطالعه نمانند.» جمعیت «نسوان وطن‌خواه» علاوه بر فعالیت‌هایش در داخل کشور، ارتباطاتی نیز با فعالان جنبش زنان در کشورهای دیگر برقرار کرده بود. در دومین کنگره‌ی «نسوان شرق»، که به میزبانی این جمعیت در تهران برگزار شد، فعالان زن از کشورهای لبنان، مصر، عراق، ترکیه، و هند خواستار برخورداری زنان منطقه از حق رأی، آموزش اجباری، حقوق مساوی برای کار مساوی و لغو تعدد زوجات شدند.

اگرچه کنترل و سرکوب فعالان و گروه‌های مستقل یکی از دلایل متوقف شدن فعالیت جمعیت «نسوان وطن‌خواه» عنوان می‌شود، اختلاف نظرها و چنددستگی‌هایی که در چگونگی برخورد با سیاست‌های جدید رضا شاه در زمینه‌ی حقوق زنان و به ویژه در رابطه با کشف حجاب وجود داشت نیز در فروپاشی این جمعیت بی‌تأثیر نبود. بازداشت اعضای جمعیت «پیک سعادت نسوان» و توقف فعالیت‌های آن از سوی دولت در سال ۱۳۱۰ سویه‌ی آشکارتر سرکوب جنبش مستقل زنان در دوران رضا شاه بود که تا پایان حکومت او ادامه داشت. سازمان‌های مستقل زنان در دوران حکومت رضا شاه عمر کوتاهی داشتند، اما به نظر می‌رسد این انجمن‌ها، که اغلب آن‌ها گرایش‌های چپ داشتند، جدی‌تر از پیشینیان‌شان در پی تساوی حقوق زنان و مطالبات فمینیستی بودند، و با صراحت بیشتری از برابری حقوق زنان دفاع می‌کردند.

تلاش نافرجام برای حفظ نشریات زنان

از میان هفت نشریه‌ی زنان که در دوران مشروطه تأسیس شدند، فقط دو نشریه‌ی عالم نسوان و نسوان وطن‌خواه در دوره‌ی رضا شاه نیز منتشر می‌شدند، و طی سال‌های ۱۳۰۴ تا ۱۳۱۰ سه نشریه‌ی جدید نیز به آن‌ها اضافه شدند. در سال۱۳۰۴، نشریه‌ی نامه‌ی نسوان شرقبه مدیریت مرضیه ضرابی در بندر انزلی و با هدف «آگاهی دادن به زنان» آغاز به کار کرد، و دو سال‌ بعد دوماه‌نامه‌ی پیک سعادت نسوان در آبان ۱۳۰۶ با مدیریت روشنک نوع‌دوست در رشت منتشر شد. روشنک نوع‌دوست در سرمقاله‌ی نخستین شماره‌ی این مجله نوشته بود: «این مجله خود را برای مبارزه‌ی اجتماعی تجهیز کرده، و امیدوار است قدم‌های سریعی در راه تعالی و نجات و حقوق مدنی نسوان به پیش‌ بردارد.»

زندخت شیرازی نیز پس از انحلال اجباری «جمعیت انقلاب نسوان»، مجله‌‌ی دختران ایران را در مرداد ۱۳۱۰ در منتشر کرد. او در مقاله‌ای با عنوان «آرزو، طرز تربیت دختران موجد نوع تمدن ملت ماست» هدف این نشریه را انتشار مقالاتی از دختران ایران و برای بیداری زنان ایران عنوان کرده بود.

علاوه بر این، دو نشریه‌ی راهنمای بانوان و نورافشان نیز در این دوره منتشر می‌شدند، که البته نگاه فمینیستی نداشته و بر خواسته‌های زنان متمرکز نبودند، اما درباره‌ی زنان یا مدیریت زنان مطالبی منتشر می‌کردند. عمر این نشریات نیز همچون نشریات دوره‌ی مشروطه کوتاه بود و تمامی آن‌ها تا سال ۱۳۱۲ یکی پس از دیگری توقیف شده یا از انتشار بازماندند.

دوستان وعزیزان همیشه همراه  این برنامه ادامه دارد

 تا گفتاری وشنیداری دیگر  در پناه خرد ودانایی

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید

شش + 13 =