محمد مهدوی فر سراینده شعر الفبا و تخریب چی و غواص دوره جنگ بازداشت شد

محمد مهدوی فر به اتهام تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی ، توسط دادستانی آران و بیدگل دستگیر شد.

به گزارش رادیو فرهنگ در ساعات ابتدایی صبح امروز محمد مهدوی فر توسط دادستانی آران و بیدگل بازداشت شد.
محمد مهدوی فر غواص و تخریب چی دوره هشت ساله جنگ سراینده شعر معروف الفبا بارها از طرف اطلاعات سپاه اصفهان و نیروهای امنیتی کاشان مورد بازداشت و بازجویی قرار گرفته بود، صبح امروز شنبه ششم خرداد ماه مورد بازداشت قرار گرفته و تاکنون خبری از وضعیت وی در دست نیست.
یک منبع مطلع به رادیو فرهنگ می گوید : ” چند روز پیش پیامکی برای وی آمده بوده حاکی از آنکه پرونده اش از رأی قطعی شعبه‌ی ۲۳ دادگاه تجدید نظر استان اصفهان به شعبه ۱ اجرای کیفری کاشان ارسال شده که حبس وی به جریمه سه میلیون ریالی بدل شده است . ”
محمد مهدوی فر سراینده شعر معروف الفبا در نامه هایی سرگشاده خود خطاب به رهبری انتقادهای تند و تیزی به نحوه عملکرد وی داشته و همین موضوع هم باعث بروز تنش هایی از طرف ارگان های امنیتی و اطلاعاتی در پی داشته است.

شعر الفبای محمد مهدوی فر :

آ مثل آزادی بر ما شد ارزانی
آ مثل آب و برق شد مفت و مجانی

ب مثل یک باتوم در دست مردی شوم
روزی که می بارد بر ملتی مظلوم

پ پول ایرانی خاکش به سر گشته
در خواب می دیدم شاهی که برگشته

ت چون تجاوزگر  در داخل زندان
دیگر نمی گویم از دختر ایران

ث ثبت دوران شد افعال زشت ما
نفرین و لعنت بر محصول کشت ما

ج جنتی زنده پویا و پاینده
ج جنتی جوک شد اسباب هر خنده

چ چاه نفت ما پولش کجا رفته
پول زبان بسته آخر چرا رفته

ح چون حجاب زن از کودکی تا گور
یا با زبان خوش یا با زبان  زور

خ مثل خلخالی آدمکشی عالی
با این همه  جانی جایش ولی خالی

د اول داعش محصول نادانی
خیلی شبیه ماست او در مسلمانی

ذ اول ذلت بیچاره این ملت
با این همه معتاد کو عامل و علت

ر اول رهبر ر آخر رهبر
ما جملگی یک تن او جمله بر ما سر

ز مثل زن مثل زن های معمولی
گفتم چرا می گفت از درد بی پولی

ژ ژنده پوش شهر یک کودک کار است
این طفلک معصوم کارش به اجبار است

س سایه ستار با عشق می رقصید
روزی بهشتی شد زیر کتک خندید

ش مثل یک شیاد بی رحم و بد رفتار
رحمت هزاران بار بر کرکس و کفتار

ص صورت ناهید زیباتر از خورشید
اما اسید جهل او را ز هم پاشید

ض ضجه ی انسان بر آسمان می رفت
شهریور ژاله مرداد شصت و هفت

ط چون طناب دار بالا و پر باریم
ما رتبه ی اول  را در جهان داریم

ظ ظاهرش مثل پیغمبر خاتم
بویی نبرده او از خلقت آدم

ع عین عمامه دور سر طاغوت
فرجام هر طاغوت آخر شود تابوت

غ غزّه را باید با پول ایران ساخت
از پول نفت ما هر دفعه باید باخت

ف فتنه گر یاغی مطرود و بی ایمان
هشتاد و هشت درصد از مردم ایران

ق مثل هر قتلی که جیره ای باشد
چون دانه ی تسبیح زنجیره ای باشد

ک مثل کهریزک یک جای وحشتناک
چندین جوان پاک برده به زیر خاک

گ مثل گورستان «کز خاوران خیزد
فریاد انسان هاست کز نای جان خیزد»

ل مثل لبنانی ارجح به ایرانی
این سفره پر بود از شب های بی نانی

م مثل یک مسئول  مسئول پاسخگو
پاسخ نمی گوید بر هر که الا هو

ن اول نعلین ن آخر نعلین
هر فتنه هرجا شد زیر سر نعلین

و اول والی والی ولایت داشت
هرکس هرآنچه کاشت او مطلقاً برداشت

ه هسته ای  گشته یک ملت خسته
با اندکی نرمش او هسته را بسته

ی یحتمل فردا شاعر غمین باشد
یا در رجایی شهر یا در اوین باشد

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید

بیست − نه =