گام به گام با گفتمان سیاسی روز ایران از رادیو فرهنگ این هفته ”فمنیست ”بخش نخست ، مبانی ومفاهیم فمنیست

https://www.radiofarhang.nu/wp-content/uploads/2021/02/20210226sarafarzad.mp3?_=1

دوستان عزیز شنونده درود گرم بنده را در این اخرین روزهای زمستان در شهر زیبای گوتنبرگ بپذیرید، درجایی خواندم برای نابودی تمدن وفرهنگ یک ملت سه چیز لازم است پایین اوردن سطح کیفیت اموزش ورواج تقلب در کسب دانش ،تخریب اسطوره ها والگوهای تاریخی وفرهنگی وسرانجام گسست بنیان خانواده از طریق تحقیر وکاهش منزلت زن وپایمال نمودن حقوق انسانی او در جامعه چرا که زنان تحقیر شده هرگز قادر به تربیت فرزندان ازاده متفکر وخلاق نخواهندبود امروز ودر چند برنامه ی اتی به واکاوی مفهوم فمنیست سو برداشتها دیدگاهها وبلاخره فمنیست در ایران خواهیم پرداخت با من سارا باشید در این برنامه

Feminism :فمینیسم (به انگلیسی گسترهای از جنبشهای سیاسی، ایدئولوژیها و جنبشهای اجتماعی است که هدفی مشترک را دنبال میکنند: تعریف، برقراری و دستیابی به سطحی از حقوق زنان که در زمینه های سیاسی، اقتصادی، شخصی و اجتماعی، با مردان برابر باشد این هدف شامل تلاش برای برقراری فرصتهای برابر برای زنان در آموزش و پرورش و اشتغال میشود، فعالین حقوق زنان باور دارند که جنسیت در زندگی انسانها نباید عاملی تعیین کننده برای جایگاه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آنها باشد، زیرا باور دارند زن و مرد باید از حقوق برابری در زمینه های مختلف برخورددار باشند و به برابری جنسیتی معتقدند. اعتقاد به برابری حقوق زن و مرد دارند. فمینیسم بیشترین تمرکز خود را معطوف به تهدید نابرابریهای جنسیتی و پیشبرد حقوق، علایق و مسایل زنان کردهاست. فمینیسم عمدتا از قرن ۲۰ میلادی با«انتشار اولین اساسنامه حقوق بشر» پدید آمد. زمانی که مردم به طور گسترده ای این امر را پذیرفتند که زنان در جوامع مرد محور، سرکوب میشوند. بخشی از حقوق زنان دربرگیرنده این موارد میشود تمامیت بدنی و خودمختاری، حق رأی، حق کار، حق دستمزد برابر بهخاطر کار برابر، حق مالکیت، حق تحصیل، حق شرکت در ارتش، حق مشارکت در قراردادهای قانونی و در نهایت؛ حق سرپرستی فرزندان، حق ازدواج آزادانه و آزادی مذهبی در طی یک قرن و نیم، جنبش رو به رشد زنان هدف خود را تغییر ساختارهای .اقتصادی-اجتماعی و سیاسی مبتنی بر تبعیض جنسیتی علیه زنان قرار داده است فمینیستهای اولیه را به اصطلاح «موج ا ّول فمینیسم» مینامند. نهضت های حق طلبانه زنان تا سال ۱۹۶۰ جزو موج ا ّول هستند. اولین آثار زنان در این موج از نقش محدود زنان انتقاد میکند، بدون اینکه لزوما به وضعیت نامساعد آنها اشاره کند یا مردان را از این بابت سرزنش کند. موج ا ّول فمینیستی با روشنگریهای مری ولستون کرافت و بیانیه ۳۰۰ صفحه ای اش در سال ۱۷۹۲ در انگلستان آغاز شد. یکی از کمپینهای عموما موفق فمینیستها، جنبش دستیابی به حق رأی بود که به وسیله فعالانی چون املین پنکهرست رهبری میشد. پنکهرست جزو دستهای از زنان بود که پیش از جنگ جهانی اول در کمپین بعضا خشونتآمیزی برای دستیابی به حق رأی برای زنان فعالیت میکردند. زنان انگلیسی و آلمانی در پایان جنگ جهانی اول به حق رأی دست پیدا کردند، اما در فرانسه و ایتالیا، تا پایان جنگ جهانی دوم حق رأی نداشتند. حق مالکیت و حق طلاق از دیگر خواستههای موج اول فمنیسم برای دستیابی زنان به حقوق برابر بود با این وجود، با استیفای حق رأی به زنان، بحث حضور زنان در حوزه عمومی پایان نیافت و مدتها پس از این بود که زنان توانستند در عرصه عمومی (همچون کار در ادارات دولتی) شرکتی فعالتر داشته باشند. در همین راستا و پس از موفقیت کمپین حق رأی زنان، برخی از زنان موج دومی را به راه انداختند که بر محدودیتهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی حاکم بر زنان تمرکز داشت.
این مرحله از فمینیسم، به ویژه در فرانسه و انگلستان، به واسطه آثار سیمون دو بووار و ویرجینیا وولف تأثیرگذار بود. هر دوی این نویسندگان، زنان را به پیگیری حقوق فرهنگی خود، فراتر از صرف حقوق سیاسی، تشویق میکردند. نابرابری رسمی و غیررسمی در خانواده، محل کار و حقوق مربوط به باروری و زنانه نگری و فراتر رفتن از جنس در علم و فلسفه از خواستههای موج دوم فمنیسم بود. در اواخر قرن بیستم، نویسندگانی چون جولیا کریستوا، لوس ایریگری و سایرین در موج سوم فمینیسم، نویسندگانی چون دو بووار را به خاطر نادیده گرفتن ساختارهای ژرف زبان و ناخودآگاه انسان که به باور موج سوم مانع آزادی زنان است، نقد کردهاند. این نویسندگان تأکید بیشتری بر زنانگی و ویژگیهای بدن زنان دارند و بر این باورند که نویسندگان موج دوم، همچنان مردان را مدل زنان قرار دادهاند و ساختارهای مردانه زبان را به قدر کافی نکاویده اند. موج سوم فمنیسم دفاع از تنوع و تغییر و تأکید به اینکه زنان از رنگها، قومیتها، ملیتها، ادیان و پیشینههای فرهنگی متفاوت میآیند، را سرلوحه کار خود قرار داد. فمینیسم سعی میکند تا ضمن درک دلایل نابرابریهای موجود، تمرکز خود را به سیاستهای جنسیتی، معادلات قدرت و جنسیت معطوف نماید
موضوعهای کلّی مورد توجه فمینیسم تبعیض، رفتار قالبی، و مردسالاری/پدرسالاری هستند. فعالان فمینیست به مواردی مانند برابری جنسیتی،حقوق تولیدمثلی، خشونت خانگی، برابری دستمزد، آزار جنسی، و تبعیض .جنسیتی میپردازند جوهره فمینیسم آن است که حقوق، مزیتها، مقام و وظایف نبایستی از روی جنسیت مشخص شوند. به رغم اینکه بسیاری از رهبران فمینیسم زنان بودهاند .ولی این بدان معنا نیست که تمام فمینیستها زن هستند تمام فمینیستها به اصل موضوع تلاش برای احقاق حقوق زنان معتقد هستند، ولی در مورد علل این ستمدیدگی و روشهای مبارزه با آن اختلاف وجود دارد و همین مسئله موجب همراهی فمینیسم با پسوندهای متفاوت شده است
واژه «فمینیسم» و «فمینیست» برای اولین بار در فرانسه و هلند در سال ۱۸۷۲ ظاهر شد، بریتانیا در دهه ۱۸۹۰، و ایالات متحده در سال ۱۹۱۰، و فرهنگ انگلیسی آکسفورد لیست ۱۸۹۴ را به عنوان سال ظهور برای اولین بار از «فمینیست» و ۱۸۹۵ برای «فمینیسم» استفاده کردند.در اوایل قرن بیستم میلادی و در جریان موج اول فمینیسم و تلاش برای کسب حق رأی، عده زیادی از زنان خود را فمینیست نامیدند. واژهای که با آغاز دهههای شصت و هفتاد میلادی و اوج گرفتن موج دوم جنبشهای اجتماعی جای خودش را در ادبیات، سیاست، هنر، تاریخ، اقتصاد، حقوق، انسانشناسی و .جامعهشناسی نیز باز کرد. در واقع فمینیسم در پی نقد همه اندیشهها بود در پاسخ به سؤالی در باره چیستی فمینیسم، پاسخی جامع نمیتوان داد. گروهی آن را جنبشی سازمان یافته برای به دست آوردن حقوق زنان قلمداد میکنند، گروهی آن را چشماندازی در پی رفع کردن فرودستی، ستم، نابرابریها و بی عدالتیها علیه زنان میدانند و گروهی نیز آن را یک ایدئولوژی میپندارند که هدفش نه فقط برابری زنان و مردان که دگرگونسازی تمام ساختارهای اجتماعی است. با وجود تعریفهای گوناگون، فمینیستها همگی معتقدند که به زنان به خاطر جنس شان (جنسیت شان) ظلم شده است. برخی از اشکال اولیه فمینیسم مورد انتقاد قرار داده شده است و این موضوع منجر به ایجاد اشکال قومی خاص یا فمینیسم شده است multiculturalist فمینیستهای نخستین خواستار طیف وسیعی از حقوق قانونی شهروندی، از جمله حق رای، حق مالکیت، حق سرپرستی کودک و حق طلاق بودند. از زمان جنگ داخلی تا سال ۱۹۲۰، کمکم تمام توجهات به یک موضوع، یعنی حق رأی محدود شد. با تولد دوباره فمینیسم در دهه ۶۰، دامنه توجهات بار دیگر وسعت یافت تا گستره بزرگتری از حقوق جنسی، حقوق اقتصادی و حقوق مدنی را دربرگیرد. اما در دهه ۷۰ و اوایل دهه۸۰ فمینیسم آمریکایی بار دیگر خود را محدود به یک .خواسته کرد: لایحه حقوق برابر موج بعدی فمینیسم قرن نوزدهم هدف خود را منحصر به حق رأی نمود که مورد حمایت گسترده واقع شد. فمینیستها مسئله حق رأی را مقوله سیاسی مشروع و مورد احترامی تلقی میکردند. نبرد برای تصاحب حق رأی بسیار پرهزینه بود و تا زمانی که این حق در سال ۱۹۲۰ اعطا گردید، کانالیزه کردن تمام انرژی فمینیستها در جهت این هدف محدود، جنبش زنان را به رکود و خستگی کشانده بود، بهطوریکه بسیاری از فمینیستها در این هنگام فراموش کردند که حق رأی .به چه منظور بوده است
احیای فمینیسم در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ بار دیگر توجه همگان را به موضوع حقوق برابر برای زنان جلب کرد. این نهضت جدید در مراحل اولیه خود دارای دو بخش بود. بخش اول، شبکهای از گروههای غیرمتمرکز بود که در اوایل دهه هفتاد اوج گرفت و هدفش افزایش آگاهی عمومی بود. این گروهها نوعا فاقد یک ساختار رسمی بودند و انرژی خود را بر روی روابط شخصی و امور جنسی متمرکز کرده بودند. بخش دوم جنبش، سازمانهای ملی زنان را در بر میگرفت :که شامل )NOW(سازمان ملی زنان )NWPC(فراکسیون سیاسی ملی زنان )WEAL( اتحادیه جنبش عدالتطلب زنان در برخی از شاخههای فمینیسم گرایشهای سیاسی مانند لیبرالیسم، مارکسیسم و سوسیالیستی دیده میشود، حتی پیگیری یا تمرکز بر روی محیط زیست هم جزو .شاخههای فمینیسم است که در برنامه ی آتی به آن خواهیم پرداخت
دوستان همیشه همراه رادیو فرهنگ این برنامه در سه بخش برای شما عزیزان تهیه گردیده است که شما را در دو هفته اینده به مباحث عمیق تر در این خصوص وخصوصا تاریخچه فمنیست در ایران دعوت می کنم شنونده برنامه های رادیو فرهنگ باشید وبرای آگاهی ووروشنگری هر چه بیشتر رادیو فرهنگ را به دوستان خود معرفی کنید برقرار باشید وشاد

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید

18 + هفت =