همراه با درودهایى به گرماى خورشید و بلنداى آسمان : در سلسله گفتارهاى “شاهنامه و گرانمایگان سخنور”این هفته در بخش پنجم و پایان داستان شورانگیز “سیندخت ” میباشیم و تلاش دارم که به فراز و فرودهاى داستان اشاره اى داشته باشم ، سیندخت از دیدگاه فردوسى ، مادرى شجاع ، مدیر و مدبر ، شکیبا و خردمند و بانویى است که پیامبر مهر و دوستى است و براى صلح و پیوند عشق در تلاش است ، همه این ویژگى ها از وى نقشى ساخته که شایسته و سزاوار ستایش است ، اما آنچه که در برنامه هاى گذشته براى دوستان علاقه مند بیان کردم : سیندخت مادر رودابه و مادر بزرگ رستم و همسر مهراب کابلى است و در شاهنامه فردوسى از وى به نیکى یاد شده ، هفته پیش در بخش چهارم که به پایان داستان رسیدم و هنگامى میباشد که سام دعوت سیندخت را براى میهمانى و دیدار عروس ماه روى خود مى پذیرد و همراه زال از زابلستان بسوى میزبان مى شتابند و سرانجام براساس آیین و رسم آن دروان زال و رودابه به پیوند زناشویى میرسند و در پایان این داستان انسان گرایانه که سرشار از صلح ،دوستى ، عشق و دلدادگى میباشد رودابه بار گرانى را که درنهان دل دارد بشکل طبیعى نمیتواند بر زمین بگذارد و سرانجام وى را بیهوش میکنند و پزشکى چیره دست با شکافتن پهلوى رودابه رستم را بیرون میاورد و این عمل خیره کننده که امروز به سزارین مشهور است را “رستمینه ” یا رستم زاد میگفتند ، رودابه پس از بهوش آمدن نخستین کسى را که بربالین خود میبیند مادر خود سیندخت میباشد که نگران حال فرزند در کنار وى نشسته بوده و پایان داستان سیندخت . در بخش نخست آشنا شدیم با چهره هاى اصلى و همچنین روزگارى که سیندخت در آن میزیسته ، در بخش دوم بدانجا رسیدیم که سرانجام در دیدارى که سیندخت با سام پهلوان ایرانى داشته از وى پیمان میگیرد که در بازگو کردن راستى گزندى به او نرساند و سام دست سیندخت را در دست میگیرد و او را نواخت و گفت که بر سر پیمان هستم تا پاى جان ، آنگاه سیندخت خود را معرفى میکند و میگوید ما از نژاد ضحاک هستیم و دخترم رودابه با پسر تو زال آهنگ همسرى دارند و این را به آگاهى منوچهر برسان تا بتوانیم رضایت وى به این پیوند جلب نماییم ، سام در تدارک نوشتن نامه اى به منوچهر میشود و سیندخت سام را به کابل دعوت میکند ، سام در پاسخ به وى میگوید که تو مه بانوان هستى و به دیدار کابلستان خواهیم آمد و روى عروس ماهرویم را خواهم دید، ادامه داستان و در بخش سوم خبر شادى آفرین پذیرش سام را پیکى به مهراب کابلى میرساند و هنگامیکه سیندخت براى تدارک جشن و میهمانى به کابل باز میگردد همسرش به ستایش وى میپردازد و به وى میگوید که هر چه داریم چه از تخت و عاج و تاج از خردمندى و هوشیارى تو داریم و سپس رودابه به ستایش مادرش سیندخت میپردازد و خود را خاک پاى مادر میداند و اینست نقش سیندخت پیام آور صلح و دوستى ، در هفته آینده به بخش پنجم و نقش سیندخت مه بانوان شاهنامه خواهیم پرداخت ، در آغاز داستان سیندخت بر شمردم که :هنگام پادشاهى منوچهر نوه ایرج میباشد و زال که پسر سام است دل به مهر رودابه که دختر مهراب کابلى و سیندخت داده و چون منوچهر و مهراب این پیوند را خوش نمیدانند سیندخت این مادر خردمند و فداکار وارد ماجرا میشود و چون سفیرى هوشیار به تنهایى به دیدار سام میرود و خود را مادر عروس وى میداند و از سام پیمان میخواهد که از جنگ پرهیز کند و به این پیوند خجسته رضایت دهد ، در ادامه این داستان شکوهمند بیشتر به نقش سیندخت پى خواهیم برد که چگونه پیام آور صلح و دوستى است . در برنامه هاى گذشته از شانزده نامه ها یاد کردم که عبارت بودند از: گرشاسب نامه ، بانو گشسب نامه ، فرامرز نامه ، جهانگیرنامه ، برزو نامه ، شهریار نامه ، بهمن نامه ، سام نامه ، منظومه هماى و همایون ، گرد آفرید نامه ، زراتشت نامه ، رستم نامه ، گردویه نامه ، کوهزاد نامه، فرنگیس نامه ، داستان جریره و اینک هفدهمین نامه و بخش پنجم و پایان داستان سیندخت از این سلسله گفتار را با هم میشنویم
سرخط خبرها
وخامت حال یک معلم هفتاد ساله در زندان
گزارشها حاکی از وخامت حال معلم و زندانی سیاسی هفتاد ساله در زندان گوهردشت و محرومیت وی از رسیدگی پزشکی است.
ارژنگ داوودی پس از انتقال به قرنطینه زندان گوهردشت کرج به عفونت حاد مبتلا...
افشاگرى فساد در جمهوری اسلامی برنامهاى از نسترن فراهانى فعال سیاسى ، بخش هفدهم، این برنامه: مرجان شیخالاسلامی
در مجموعه برنامهی فساد در جمهوری اسلامی، مواردی چند از انبوه چپاول اموال مردم ایران توسط عمال و وابستگان حکومت و ارتباط آنان با رأس هرم قدرت، بررسی و به اطلاع شنوندگان خواهد رسید....
شاهنامه و گرانمایگان سخنور برنامه اى از رادیو فرهنگ، بخش ششم داستان “منیژه “تهیه و اجرا سعید اوحدى
با درود و مهر : در سلسله گفتارهاى “شاهنامه و گرانمایگان سخنور” داستان شورانگیز ” منیژه” را برگرفته از شاهنامه فردوسى براى دوستان به ارمغان آوردم ، درربخش ششم به چگونگى نجات بیژن از...