چرا هربار سرکوب می شویم و صدای رسای نیروهای پیشرو داخل به قدر کفایت شنیده نمی شود؟ – گلرخ ایرایی

در طول بیش از چهار دهه سلطه‌ی آخوندیسم بر ایران بارها شاهد اعتراض ناراضیان از شرایط موجود بودیم. فاصله‌ی زمانی اعتراضات هر بار کمتر از قبل و آگاهی جمعی در بیان مطالبات و حضور در کف خیابان بیش از پیش و سرکوب سیستم هولناک‌تر از ادوار قبل بود. حال به نقطه‌ای رسیده‌ایم که گستردگی اعتراضات از لحاظ زمانی و جغرافیایی ما را به فرمول‌های مطلوب برای ایجاد دگرگونی در کل ساختار رژیم نزدیک‌تر از هر زمانی کرده است. اما به دلیل نبود سازماندهی مناسب و عدم انسجام اپوزسیون کارآمد، پتانسیل کف خیابان را باز هم از دست داده‌ایم و دستاوردمان نه برآورده شدنِ سقف مطالبه (که همانا فروپاشی ساختار استبداد است) بلکه پس از خون‌های ریخته شده و هزینه‌های متحمل شده، تنها گامی به مطلوب نزدیکتر شدن بود

ریشه‌ی کاستی‌هایمان کجاست که هر بار به جای تسخیر خیابان که هدف غائی‌مان از اعتراض، قیام و مبارزه است، این تکرار عبث را دوره می‌کنیم و قربانی سرکوب رژیم می‌شویم. شاید شیوه‌ی موفق مبارزه در برابر رژیم تا بن دندان مسلح را گم کرده‌ایم و ادبیات جنگیدن با نیروی سرکوب را از یاد برده‌ایم. برای در هم شکستن ساختار قدرتی این‌چنینی و برای صف‌آرایی در برابر حکومتی که به خدعه، نیرنگ و فاشیسم آلوده است و واهمه‌ای از گشودن آتش به روی معترضان در کف خیابان ندارد، به تلطیف فضای مبارزه سرگرم شدیم و حاکمان را به تجهیز قوای نظامی و لابی با سران جهان! واگذاشتیم.

ماحصل همین ملغمه‌ای‌ست که اسیر آنیم و سایه‌ی شومی‌ست که بر سرمان است و آرزوهای‌مان را دود می‌کند و به هوا می‌برد

رژیم در دهه‌ی شصت به جز کشتار گسترده‌ی انقلابیون و مبارزان، کلیه‌ی احزاب و ارگان‌های پیشرو را سر برید و مدفون کرد؛ بعد با ایجاد فضایی تک‌قطبی به جهت‌دهی افکار یا به بیانی درست از بین بردن هر نوع تفکری اقدام کرد.

اینکه امروز اپوزسیون ناتوان از سازماندهی قیام مردمی‌ست و ادبیات توده، خصوصا نسل‌های پس از خود را نمی‌شناسد، ضعفی مهم و لازم‌التحلیل و برگ برنده‌ای در دست رژیم است و شکستی‌ست که تا بر آن اذعان نداشته باشیم و چاره‌ای بر آن نیاندیشیم، امکان برون‌رفت از آن را نیز نخواهیم یافت. هربار اگرچه گامی به پیش برداشته باشیم اما هولناک‌تر از قبل سرکوب خواهیم شد.

ما می‌توانیم کف خیابان را تسخیر کنیم و در برابر فاشیسم اسلامی و حامیان نظامی آن بایستیم و حمایت‌های خارجی از رژیم را در هر شکل و ابعادی بی‌اثر کنیم؛ اگر اپوزسیون و نیروهای پیشروی‌مان شیوه‌ی مبارزه با رژیمی کاملا مسلح را به یاد آورد و توان سازماندهی توده‌ای که از خشم در برابر ستم طغیان می‌کند را باز یابد.

ضعف ما در نبود تحزب، تشکل‌ها و ارگان‌هایی‌ست که باید ارتباطی تنگاتنگ با توده می‌داشت و به ملموسانه‌ترین شکل ممکن با اقشار مختلف جامعه ارتباط ایجاد می‌کرد. توده‌ی جوانی که در کف خیابان بی‌واهمه در برابر لوله‌های مسلح سلاح‌های جنگی رژیم قد علم کرد تشنه‌ی سازماندهی و یافتن راهی عملی و مستدام برای مبارزه بود. نسلی که پر از شور زندگی‌ست و نمی‌خواهد مثل ما آرزوهایش دود شود و به هوا رود، بدون برنامه‌ای مشخص به کف خیابان آمد و کلیدی‌ترین خواسته‌اش را به ساده‌ترین زبان بیان کرد.

محوری‌ترین شعار خیزش مردمی اخیر که در هر شهر و کوچه پس کوچه‌ای فریاد شد «جمهوری اسلامی نمی‌خوایم نمی‌خوایم» گویای سقف مطالبه‌ی معترضانی بود که نیاز است بدانند باید در پس آنچه نمی‌خواهند، خواسته‌هایشان را نیز فریاد بزنند. ما هنوز به بزرگترین نقصان پنجاه و هفت دچار هستیم و نمی‌دانیم در پس نخواستن‌هایمان چه می‌خواهیم.

اپوزسیون کارآمد و غیروابسته‌ی داخلی با همه‌ی هزینه‌های متحمل شده، به دلیل عدم ایجاد رسانه‌ای پرمخاطب از ارتباط تنگاتنگ با توده محروم است و فریاد رسای‌اش به شکلی تاثیرگذار شنیده نمی‌شود. جریانات فعال و تشکل‌های داخلی در صورت بازداشت سران و سخن‌گویان‌شان، به دلیل نداشتن حلقه‌های ارتباطی قوی و سازمان‌مند در اطراف خود و تاکیداً نبود رسانه‌ای پرمخاطب راه‌های حداقلی ارتباط با توده را از دست می‌دهند. توده‌ای که تا پای جان و تا پای دار پیش آمد، به دلیل نبود سازماندهی و فقدان صدای رسای اپوزسیون دردآشنای داخلی جان داد و به دار آویخته شد.

قیام به صدور فراخوان تقلیل یافت و خیزش مردمی فروکش کرد. از آن پس بود که سوپاپ‌های داخلی و صادراتی رژیم وارد عرصه شدند و تلاش کردند برای مصادره‌ی به مطلوب اوضاع و با گمانه‌زنی و رسم جدول و نمودار و با بررسی انتزاعی و نه میدانی، حمایتِ مخالفان از اپوزسیون را جهت دهی کردند.

و در سویی دیگر مضحک‌ترین بخش اپوزسیون با دلقک‌مآبی و بدون برخورداری از علم مبارزه و فهم سیاسی برای حضور در چنین جایگاهی، با به راه انداختن تورهای اروپا گردی و با حمایت از رسانه‌های جریان اصلی حبابی از خود می‌سازد و در صدد رقم زدن عقب‌گردی جاهلانه است.

توده در کف خیابان گام بزرگ را برداشته و دیوار ترس را فرو ریخته و در حرکتی خودجوش شیوه‌ی از یاد رفته‌ی مبارزه را احیا کرده‌است. حال نوبت اپوزسیون کارآمد است که با سازماندهی اوضاع مانع از به قهقرا رفتن خیزش قریب‌الوقوع بعدی شود.

ما برای فروپاشی ساختار قدرت و گذار از شرایط فعلی نیاز به سازماندهی اعتراضات و خیزش مخالفان و انسجام و پیوند جریانات، تشکل‌ها، گروه‌ها و فعالین داخل کشور داریم.

از تهران تا کردستان، از کردستان تا بلوچستان، از بلوچستان تا خوزستان، از خوزستان تا کهگیلویه و بویراحمد و از هر کجا که هستیم تا دورترین نقطه‌ای که مخالفی در برابر ستم فریاد برمی‌کشد، هم‌پا، هم‌گام، هم‌رزم و جان بر کف ایستاده‌ایم تا سرنگونیِ کل ساختار استبداد.

گلرخ ابراهیمی ایرایی / اسفند ۱۴۰۱ / زندان اوین

#کف_خیابان #تسخیر_خیابان #سرنگونی».

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید

سیزده + 4 =