با درودهاى پاکدلانه :از این هفته در تلاش هستم که تا مدتى شما دوستان گرامى را با خود به همراه ببرم در گزارشى شاد و شیرین از منظومه جهانگیر نامه که سروده شاعر سده هشتم قاسم مادح زاده شهر هرات میباشد ، چهانگیر پسر رستم است که به جنگ با ایرانیان آمده و بنوعى این داستان تعدیل شده داستان رستم و سهراب است ولى سرانجام خوشى دارد و طرفین به آشنایى هم میرسند و جهانگیر به دست رستم کشته نمیشود ، این منظومه به کوشش زنده یاد دکتر سید ضیاء الدین سجادى گردآورى شده که شوربختانه پیش از پایان این پژوهش زندگى را بدرود میگوید و ادامه کار را دکتر مهدى محقق ادامه میدهند با پیشگفتارى خردمندانه ، این دفتر شامل ٣٨۴ صفحه و در ۶٠٢۶ بیت فراهم آورده شده ، در هفته گذشته بیشتر آشنا شدیم به شرایط آن دوران و از زمانى آغاز میشود که رستم با خود دست و ناآگاهانه سهراب فرزند خود را کشته و پس از آگاهى میخواهد با خنجرى خود را بکشد که گودرز پهلوان نمیگذارد و سپس رستم از این غم بزرگ سر به کوه و بیابان میگذارد تا اینکه چندسال میگذرد و به بیشه اى میرسد و در آنجا ماهرویى را ملاقات میکند که توگویى این غم و سوگ بزرگ را از یاد میبرد ، این زیبا روى دلنواز نام داشته که دختر مسیحا عابد بود و سرانجام با هوشیارى پرستنده دلنواز که نامش مشترى بوده ، رستم و دلنواز پیوند زناشویى میگیرند و ۴٠ روز جشن وپایکوبى بوده تا اینکه روزى رستم بقصد شکار به دریا کنار میرود و دچار نیرنگ دشمن میشود و در گرداببى گرفتار و از خان و مان بدور میفتد و در شهر غریبى به پادشاهى میرسد ، از سوى دیگر دلنواز که از شوى خود رستم باردار شده است نگران و چشم براه همسرش میباشد و این انتظار سالها بدرازا میکشد. هفته آینده و در بخش سوم داستان را پى خواهیم گرفت و هنگامى است که دلنواز کودک خود را بدنیا میاورد و او را جهانگیر مینامد ، تا هفته آینده به مهر و شادى میسپارمتان